ماه میهمانی خدا...
خدایا شکر به خاطر اینکه امسال هم مارو قابل دونستی و مهمونی دعوتمون کردی... فرشته های کوچولوی من ... من یه مامان مهربون دارم که تا حدی دلسوزه که دلش نمیومد من روزه بگیرم...میترسید من اذیت بشم...الهی فداش بشم من... خلاصه که روزه هامو تا حدی که توانشو داشتم میگرفتم،اما وقتی با بابایی ازدواج کردم...وقتی میدیدم روزه میگیره منم دیگه روزه هام و کامل میگیرم... امیدوارم شما هم در آینده روزه هاتون و بگیرید و نمازتون و بخونیددد...بالاتر از همه اینکه پاک باشید و پاک زندگی کنید... دیروز مثل پارسال تصمیم گرفتم بامیه درست کنم آخه خیلی لذت بخشههههههه ... آریا کوچولو که خوابید خیلی آرومکی که دخمل ناز مامان متوجه نشه رفتم آشپزخانه و شروع کرد...
نویسنده :
مامان هانا و آریا
17:38